جدول جو
جدول جو

معنی لت انبان - جستجوی لغت در جدول جو

لت انبان
پرخور، شکم پرست، برای مثال نه هربار خرما توان خورد و برد / لت انبان بدعاقبت خورد و مرد (سعدی۱ - ۱۴۷ حاشیه)
تصویری از لت انبان
تصویر لت انبان
فرهنگ فارسی عمید
لت انبان
(لَ اَمْ)
لتنبر. لت انبار. پرخوار. لتنبان. بسیارخوار. شکم پرست. صاحب غیاث اللغات گوید: مرکب از لت که به معنی شکم است و انبان، و لت انبان کسی که شکم او مثل انبان باشد و انبان ظرف چرمین مثل مشک است و میتوان گفت که مرکب از لت بالضم باشد که مخفف لوت است و لوت به معنی طعام لذیذ است در این صورت لت انبان و لت انبار به ضم اول بود. (غیاث). صاحب برهان گوید: به معنی حریص و پرخور و بسیارخوار و شکم پرست باشد و عربان جوعی خوانند و گاه این لفظ را به طریق قدح و دشنام هم استعمال کنند. (برهان) :
مسیح زندگی بخشی و ناموسی است تا محشر
بخاک پایت این گردنده سیاح لت انبان را.
اخسیکتی.
بر در قدرت ملک میگفت صد را بار هست
کاین مرقّعپوش سیاح لت انبان دررسید.
اخسیکتی.
در چرخ درآوردم نه گنبد نیلی را
استیزه چه میبافی ای شیخ لت انبانی.
مولوی.
نه هر بار خرما توان خورد و برد
لت انبان بد عاقبت خورد و مرد.
سعدی.
چه داند لت انبانی از خواب مست
که بیچاره ای دیده بر هم نبست.
سعدی.
که باشد او بجهان بارد لت انبانی
که دستمال زن و مرد هر دو شد یکسر.
نظام قاری (دیوان البسه ص 17).
شنیده ام که تو سوگندها بسی خوردی
ز گفتۀ دوسه محراب کوب لت انبان.
روحانی.
، بی حفاظ: همه لشکرگاه سه خرپشته دیدم... و دیگران سایه بانها داشتند از کرباس و ما خود لت انبان بودیم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 626)
لغت نامه دهخدا
لت انبان
شکم پرست پرخوار: ریختی آب رویت از پی نان ای لت انبان، کجاست دست اشنان ک (حدیقه. چا. مد. 679)، بی حفاظ بی پناه در همه لشکر گاه سه خر پشته دیدم... و دیگران سایه بانها داشتند از کرباس و ماخود لت انبان بودیم
فرهنگ لغت هوشیار
لت انبان
((~. اَ))
لت انبار
تصویری از لت انبان
تصویر لت انبان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نی انبان
تصویر نی انبان
نوعی نی که به انبان پرباد متصل است و با فشاری که به انبان وارد می کند نواخته می شود، خیک نای، نای انبان، نای مشکک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
پرخور، شکم پرست، لت انبان
فرهنگ فارسی عمید
(لَ تَمْ)
لت انبان. لتنبار. لتنبر. رجوع به لت انبان و لتنبار شود:
کم شنیدم چو تو لتنبانی
ترفروشی و خشک جنبانی.
سنایی
لغت نامه دهخدا
(لَ اَمْ نَ / نِ)
لت انبان. شکم خوار. شکم پرست. لت انبار. لتنبر
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ اَمْ)
نام سازی که از نی و چرم سازند. (غیاث اللغات). نوعی از نی که متصل است به انبانی پر از هوا و آن را می نوازند. (ناظم الاطباء). رجوع به نای انبان شود:
افعی چو نی انبان و کشف کاسه رباب است.
منوچهری.
گاه شیخم گاه رندم گاه صوفی گاه مست
گاه صرنا می نوازم گه نی انبان می زنم.
ملا فوقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ اَ)
دشنامی است. آنکه بر سرین گوشت ندارد از پیری یا علتی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
یارب چرا نبرد مرگ از ما
این سالخورده زال بن انبان را.
منجیک
لغت نامه دهخدا
(لَ اَمْ)
لتنبار. لت انبان. شکم پرست. لتنبر. رجوع به لتنبار شود
لغت نامه دهخدا
لت انبان: کم شنیدم چوتو لتنبانی تر فروشی و خشک جنبانی. (سنائی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی نای (نی) که آلتی دمیدنی همراه دارد شبیه به انبان. نوازنده بوسیله وارد آوردن فشار به انبان آنرا مینوازد. این ساز هنوز در بعض نقاط ایران معمول است: نای خیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
شکم پرست پرخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت انبانه
تصویر لت انبانه
لت انبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نی انبان
تصویر نی انبان
((نِ یا نَ. اَ))
نوعی نی (نای) که آلتی دمیدنی همراه دارد، شبیه انبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
((~. اَ))
شکم پرست، پرخور
فرهنگ فارسی معین